وسط این همه آدم. توی این شلوغ بازی زندگی و دانشگاه و روابط ، این نگاه، نگاه توست و صدا، صدای توست، که مرا به خود میآورد. سلامت را پاسخ میگویم. حرفهایمان را میزنیم و خیلی زود از هم جدا میشویم؛ و زمان، میگذرد. فراموش میشوی ولی به ناگاه دوباره نشانی از تو پیدا میشود. دل میلرزد و حافظ میگوید: ای نسیم سحر آرامگه یار کجاستمنزل آن مه عاشق کش عیار کجاستشب تار است و ره وادی ایمن در پیشآتش طور کجا موعد دیدار کجاستهر که آمد به جهان نقش خرابی دارددر خرابات بگویید که هشیار کجاستآن کس است اهل بشارت که اشارت داندنکتهها هست بسی محرم اسرار کجاستهر سر موی مرا با تو هزاران کار استما کجاییم و ملامت گر ,عقل,دیوانه,سلسله,مشکین,کو؟ ...ادامه مطلب