به سمت شمال نگاه کن، به کوهپایههای خاکستری جنوب البرز! نور آفتاب بر آخر تابستان به صورت مان میخورد، داغ نیست. گرمای لذت بخشی همراه با نسیم آخر تابستان در وجودمان میپیچد. میپیچم به سمت راست و مستقی, ...ادامه مطلب
آدما عادت میکنن. به اینکه باشی، به حضور هم عادت میکنن. آدما عادت می کنن؛ سخته ولی به نبودن هم، عادت میکنن. خاطره میشه، شاید فراموش نکنن ولی عادت میکنن. بودن و ماندن مساله مهمتری است اما تقدیر, ...ادامه مطلب
برگشتی. چه خوب کردی باز آمدی، چیزی ندارم که پنهان کنم، دلم برایت تنگ شده بود. یکجورایی میدانستم که بر میگردی. گفتم که من دیگر آن آدم سابق نیستم. همه تغییر میکنند. رابطهها هم دستخوش تغییر میشوند ول, ...ادامه مطلب
اصرار داشت که هی نگم بدشانس ام، از دلایلش هم این بود که "من چی ام پس؟ ". ولی معنی شرکتکننده شماره 3 یعنی برای رسیدن به چیزی، باید چند برابر حالت معمول تلاش کرد. مثلا در مورد خودش، تو همون بازه ای که , ...ادامه مطلب
آسمانِ شب کتابِ تاریخ است. تمام اینهایی که میبینیم رویدادهایی هستند که در گذشتههای دور به وقوع پیوسته و بعد از طی مسافتهای طولانی به چشمان ما رسیدهند! و ما نیز انسانهایی از گذشته هستیم که حال ا, ...ادامه مطلب
قرار بود همدیگه رو توی خیابون ولیعصر ببینیم. فردای اعلام نتایج انتخابات بود. خیابون ناگهان شلوغ شد. من دویدم، دویدم امّا نرسیدم... . پیشنهاد: داستان تقلب را همراه این داستان بخوانید.,من درد مشترکم مرا فریاد کن,من درد مشترکم مرا فرياد کن,شعر من درد مشترکم مرا فریاد کن,متن شعر من درد مشترکم مرا فریاد کن,من یه درد مشترکم فریاد کن مرا ...ادامه مطلب