یا مثلا اون فالی که با نیت خودش گرفتیم و حتی گریهاش گرفت رو نگاه نمیکنه که :
بلبلی برگ گلی خوشرنگ در منقار داشت
حالا با اذیت کردنم میگه که "فقط نمیخوام تو اذیت بشی". هی میخوام بگم که حاجی، من میدونم ته داستان چیه، تو راحت باش و به زندگیت برس، تقلای بیشتر، درد منو بیشتر میکنه فقط. تو که تمام داستانای قبلی رو میدونستی. حال منو که میفهمی. تعارف که نداریم تعهدی که ندادی، چرا حرف دلتو صاف نمیزنی؟
و من همش یاد اون نامهای میافتم که با این شروع میشد:
هرکه در این بزم مقربتر است
جام بلا بیشترش میدهند
محرمانه...برچسب : نویسنده : confidentialo بازدید : 168