خیال خوش

ساخت وبلاگ

تو شبیه به نقش ترمه‌‌یی، نگاره‌ی سبز و آبی بر دل سفیدی ابرها. تو روانی، روان شبیه به باد، شبیه به آب، شبیه به باران. می‌باری نم نم و حریر وار بر اندیشه‌ و خیالم می‌نشینی.  آن‌قدر شیرین می‌نشینی که انگار روی صندلی چوبی کنار پنجره؛ دقیقا روبه‌رویم نشسته‌ای. قوری چای و استکان‌ها جلوی‌مان آماده‌اند. آماده‌اند برای یک همنشینی قندپهلو با تو. دستت را می‌گیرم، می‌خواهم که بلند شوی، با من بیایی. بیایی به شهر رویاها. قدم بزن با من ، قدم بزن بر روی چمن‌های خیس، در زیر آسمانِ مهتاب. بگذار شب را در کنار قدم‌های تو صبح کنم. با صحبت های درگوشی. با خنده‌های بلند. بگذار صدا شویم. صدای فواره‌ی آب میان حوضچه‌ی پارک. صدای عشق شویم در یک غروب گرم تابستانی. یک خیال خوش، یک غزل حافظ در میان ذهن و جاری روی لب.

 

مجتبا

سیزدهم تیر یکهزاروچهارصدویک

امضا: ... و موج در فضا و زمان گسترده است.

:: موضوعات مرتبط: موجِ نارنجی، آنچه از دل برآید
:: برچسب‌ها: موج نارنجی

محرمانه...
ما را در سایت محرمانه دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : confidentialo بازدید : 100 تاريخ : چهارشنبه 6 مهر 1401 ساعت: 16:07