فقط نگاه +

ساخت وبلاگ

کاری نمی‌شود کرد، جنگ شروع شده است و ما سربازیم، سربازی که اختیاری از خود ندارد... تو برو به جای امن. من هم خواهم آمد البته کمی دیر.از دستم کاری بر نمی‌آید و من فقط مربوط به نگاه حرف می‌کنم به تو، به خودم، به دنیای اطرافمان، به برج آرزوهامان که فرو می‌ریزد... ما اسیر دست و اندیشه کسانی شدیم که به ما هیچ ربطی نداشتند و ندارند. فقط می‌توانم مربوط به نگاه حرف کنم و به مسخره‌گی این روزگار بخندم، خنده‌یی تلخ‌تر از زهر و همچنین کمی کتاب بخوانم، برگی کاغذ خط‌خطی کنم و یادداشت‌هایی بگذارم از خودم برای خودم،برای تو و برای دوستان‌مان، و تیری به آنسوی جبهه‌ها روانه کنم، و فحش بدهم و نابود کنم آرزوهای دیگری را، همچون کشتی رویاهای خودم که دارد در این بی‌تدبیری‌ها غرق می‌شود، چون حاکمان‌مان خواستند، ما برده بودیم و نمی‌دانستیم آزادی،بزرگترین دروغی است که درون گوش‌هایمان زمزمه کردند، همین. 

محرمانه...
ما را در سایت محرمانه دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : confidentialo بازدید : 158 تاريخ : سه شنبه 29 آبان 1397 ساعت: 20:02