یادواره

ساخت وبلاگ

چندین سال قبل ، همان موقع که باد جوانی در سرمان بود، فکر می کردیم دنیا ما را کم دارد که این‌قدر دارد زشت می‌شود، رفتیم و برای خودمان برنامه چیدیم که دنیای‌مان را زیبا کنیم. ولی نمی‌دانستیم کم خواهیم آورد. آنقدر سرمان شلوغ خواهد شد، آنقدر دغدغه ها بزرگ هستند که فهمیدیم ما هیچ‌جای این دنیا نیستیم! اما ما هنوز همانیم. همان جوانان با آرزوهای بلند در سر. شاید باید گفت جوانانی با آرزوهایی بر باد رفته! نمی‌دانم آرزوهایمان بر باد رفته‌اند یا هنوز وقت برای رسیدن هست. ولی تسلیم نخواهیم شد. شروع خواهیم کرد. این‌بار نه از دنیای بیرون. از خودمان، شروع خواهیم کرد. امروز با تجربه بیش‌تر با انگیزه بیش‌تر برای اصلاح طرز فکر و انتخاب خود تصمیم خواهیم گرفت و پای آن خواهیم ایستاد. اگر فهمیدیم اشتباه است، بدون غرور اشتباه را قبول می‌کنیم و راه و تصمیم را اصلاح می‌کنیم. ما نمی‌گذاریم کاش لفظ روز‌های میان‌سالی‌مان شود .

من، تو ، او، اینجا را ساختیم و این راهی‌ست که ادامه دارد...

 دارم خفه می شم....!

آخر ِ سرعت

كارلسون

از اولین نوشته‌هایمان یک چیز مشخص است ما تغییر کرده‌ییم ولی هنوز دغدغه داریم. خودمان را به یاد بیاوریم و قضاوت کنیم. کجا بودیم؟ کجا هستیم؟ به کجا می‌خواستیم برسیم و الان کجای راهیم و در ادامه باید کدام مسیر را طی کنیم. 

و یک خاطره : بلاگفا در حال انتقال سرورهایش بود کمی تا قسمتی از نوشته‌هایمان رفت هوا!  با تمام این اوصاف ما ماندیم و این محرمانه

اول آذر یکهزاروسیصدونودوهشت خورشیدی

به خط مجتبا 

امضا: و موج در فضا و زمان گسترده است.

 

محرمانه...
ما را در سایت محرمانه دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : confidentialo بازدید : 166 تاريخ : شنبه 2 آذر 1398 ساعت: 13:41